کد مطلب:152123 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:291

رقعه های امان برای زوار امام حسین در شب جمعه
سلیمان اعمش گفت: من در كوفه هسمایه ای داشتم كه گاهی شبها نزدش می رفتم و با هم صحبت و اختلاط می كردیم. یك شب، در میان صبحت ها اتفاقا صحبت كربلا پیش آمد. الكلام یجر الكلام، حرف حرف را می آورد! من از او سئوال كردم كه عقیده ی تو درباره ی زیارت حضرت سیدالشهداء ابی عبدالله الحسین علیه السلام چیست؟ او گفت: زیارت حسین علیه السلام بدعت است و هر بدعتی گمراهی و ضلالت است و فرجام گمراهی نیز آتش جهنم است. من خیلی ناراحت و خشمگین شدم و از نزد او برخاستم و با خود گفتم: وقتی كه سحر شد نزدش می روم و شمه ای از فضائل حضرت سیدالشهداء علیه السلام را برای او نقل می كنم و اگر او بر عناد و انكارش اصرار ورزید، او را می كشم.

سلیمان گفت: وقتی كه سحر شد، پشت در خانه اش آمدم و دق الباب كردم. همسرش پشت در آمد. شوهرش را خواستم. زن گفت: از اول شب به زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام رفته است. تعجب كنان از او خداحافظی كردم و به طرف كربلا رهسپار شدم. با خود گفتم: اولا زیارتی كنم و ثانیا دوستم را ببینم.

وقتی كه وارد حرم مطهر شدم، دیدم همسایه ام سر به سجده گذاشته است و پیوسته گریه می كند و ار خدا طلب استغفار و توبه می كند! بعد از مدت زیادی سر از سجده برداشت و مراد دید نزد او رفتم، دیدم حالش منقلب است. پس به او گفتم: ای مرد، تو


دیروز می گفتی: زیارت حضرت امام حسین علیه السلام بدعت است و هر بدعتی گمراهی است و فرجام گمراهی آتش دوزخ است، اما امروز می بینم برای زیارت آمده ای؟!

گفت: ای سلیمان، مرا سرزنش نكن! زیرا من قائل به امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام نبودم. تا اینكه امشب خوابم برد و خوابی دیدم كه به وحشت افتادم! گفتم: چه خوابی دیدی؟ گفت: در عالم خواب دیدم مردی جلیل القدر كه نمی توانم وصف جمال و جلال و كمالش را بیان كنم، اطراف او را جمعیتی احاطه كرده بودند و در جلوی او سواری بود و آن سوار تاجی بر سر داشت و آن تاج دارای چهار ركن بود و بر هر ركن گوهری درخشان نصب شده بود كه تا مسافت ها راه را روشن می نمود!

به یكی از خدمتگزاران آن حضرت گفتم: این آقا كیست؟ گفت: حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هستند. گفتم: آنكه در پیش روی اوست كیست؟! گفت: آقا امیرالمؤمنین علی علیه السلام وصی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هستند. بعد نگاه كردم، دیدم ناقه ای از نور پیدا شد و بر آن ناقه هودجی از نور بود و ناقه در میان زمین و آسمان پرواز می كرد! پرسیدم این ناقه از كیست؟! گفت: از خدیجه ی كبری و حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیهما است. پرسیدم: این جوان كیست؟! گفت: حضرت امام حسن علیه السلام هستند و همه ی آنها برای زیارت مظلوم كربلا حضرت سیدالشهداء علیه السلام می روند.

در این هنگام متوجه هودج شدم و دیدم نوشته هایی از طرف آن بر زمین پخش می شود. پرسیدم: اینها چیست؟ گفت: در اینها نوشته شده «امان من النار لزوار الحسین علیه السلام لیلة الجمعة» كسانی كه در شب جمعه به زیارت امام حسین علیه السلام می آیند از آتش جهنم در امان هستند.

من خواستم یكی از آنها را بردارم اما او گفت: تو می گفتی: زیارت امام حسین علیه السلام بدعت است، این نوشته بدست تو نمی رسد! مگر آنكه با اعتقاد به فضیلت و شرافت


آن حضرت، ایشان را زیارت كنی.

با حالت جزع و گریه و ترس و وحشت، از خواب بیدار شدم و در همان ساعت به زیارت حضرت سیدالشهداء اباعبدالله الحسین علیه السلام مشرف شدم و توبه كردم. ای سلیمان، به خدا قسم، من از قبر امام حسین علیه السلام جدا نمی شدم تا روح از بدنم جدا شود. [1] .


[1] كرامات الحسينيه، ج 2، ص 152 به نقل از زندگاني عشق ص 210 - ترجمه ي دار السلام نوري ج 1، ص 222 به نقل از منتخب طريحي - دارالسلام عراقي ص 476 - معالي السبطين ص 89 به نقل از بحار - تحفة الحسينيه ج 1، ص 252 - سحاب رحمت ص 120 به نقل از دار السلام و النجم الثاقب و مزار ابن مشهدي و منتخب طريحي و بحارالانوار. لازم به ذكر است كه در جريان تشرف حاج علي بغدادي قدس سره به محضر حضرت بقية الله الاعظم عليه السلام اين قضيه از حضرت سؤال شده است و حضرت فرموده اند: اين قضيه صحيح است و سپس با اشكهاي جاري فرموده اند: «آري والله» و با اين سخن امان بودن زيارت امام حسين عليه السلام در شب جمعه را تأييد فرموده اند. رجوع كنيد به: عنايات حضرت مهدي عليه السلام به علما و طلاب نوشته ي باقي اصفهاني ص 101 به نقل از بركات حضرت ولي عصر عليه السلام ص 162 والعبقري الحسان ج 2، ص 114 و النجم الثاقب ص 484 و مفاتيح الجنان ص 798 و عنايات حضرت مهدي موعود عليه السلام ص 77.